به این نوع رسانهها، رسانههای فصلی اطلاق میشود. این موضوع را باید آسیبشناسی کرد چرا که راهاندازی روزنامه و مجلات هم هزینه مالی دارد هم هزینه سیاسی نفع مالی هم نصیب ناشر آن نمیکند ولی سایتها رشدشان منوط به اخباری است که در مورد حوزههای آنها هم هزینه و هم خطراتی را به همراه دارد. به همین دلیل ورود به این بحث هم تکراری است و هم دور باطل؛
چرا که این از شاخصههای دوران سیاستبازی است و همه میدانند که هیچ کس نمیتواند 4سال پول یک روزنامه را بدهد تا چند ماهی از آنها بهره بگیرد مگر آنکه به پشتوانه افراد یا احزاب و یا اغراضی بتوانند از عهده این کار برآید.
حزب هم که در کشور ما خیلی سابقه خوب و درخشانی ندارد. اما به همین بهانه میخواهم اشاره کنم به بحران اقتصادی جهانی که دامنهاش به رسانهها کشیده شده و هماکنون شاهد آن هستیم که روزانه تعداد زیادی از رسانهها را به تعطیلی کشانده و تعداد زیادی روزنامهنگار را بیکار کرده است.
آمارها نشان میدهد که حدود 5هزار خبرنگار در اسپانیا بیکار خواهند شد (تا سال2010) و تاکنون حدود 1600 خبرنگار بیکار شدهاند و 30درصد درآمدهای تبلیغاتی تاکنون کاهش پیدا کرده است. بحران جهانی نیز در آمریکا بیداد کرده است.
نیویورک تایمز، ساختمان جدید خود را جهت پوشش بخشی از بدهیها به مبلغ 400میلیوندلار فروخته است. شرکت تریبون صاحب روزنامههای شیکاگو تریبون، لسآنجلستایمز و تعداد زیادی نشریات دیگر در ماه دسامبر اعلام ورشکستگی کامل کرده است.
آگهیدهندگان دیگر در روزنامهها آگهی چاپ نمیکنند بلکه آگهیهای خود را در اینترنت قرار میدهند. اگر این روند ادامه پیدا کند فاجعه برای روزنامهنگاران در پیش است. همانطور که میدانیم روزنامهها 60درصد درآمد خود را از طریق تبلیغات به دست میآورند. در ایران نیز 2 روزنامه در بیصدایی کامل تعطیل شدند و پس از انتخابات نیز این روند قابل پیشبینی خواهد بود.
اتفاقی که پیامد این بحران است تضعیف جایگاه روزنامهنگاری است و این مسئله به ظاهر اختصاری تهدیدی جدی برای بقای دموکراسی است. این بحران اولاً روزنامههای خصوصی و مستقل را با خطر و تهدید روبهرو میکند و بالطبع فقط روزنامههای دولتی میتوانند به بقا ادامه دهند.
در ثانی در این بین روزنامههای کوچک از بین رفته و تعدادی از قویترینها باقی میمانند و آنها هم بهدلیل از دستندادن بحران رقابتی مجبورند محافظهکارانه عمل کنند. چون آنها میدانند در کشور ما بیشتر حجم آگهیها نزد شرکتها و مؤسسات دولتی وابسته به آنهاست. درنتیجه انتقاد و انتقادگری از بین میرود.
جایگاه روزنامهنگاری کمرنگ میشود، حرکتهای زشت اقتصادی رقابتی جای خود را پیدا میکند و روزنامهنگاری اصیل، نقادانه، تحقیقی و مسئولیت اجتماعی رنگ خواهد باخت. خوب است روزنامهنگاران تا قبل از رسیدن به این نقطه، فکری اساسی کرده و راهکارهایی بیندیشند. هیچ بحرانی بدون راهکار نیست. چنانچه امروز غافل شویم تأسف آینده بیفایده است.